شعر عاشقانه و جدید


شعر عاشقانه و جدید

من آن نی خشکم که برلب های نوازشگر ناپیدای توکه

قصه فراق رادرمن می نوازد به غربت خویش پی می برم


شعر عاشقانه و جدید

درسکوت پر از فریادم میگریم ، میگویم

با همین قلبم به وسعت تمام خوبی ها ونگاه های گرم وهمیشه عاشقت دوستت دارم

آنقدری که بی نهایت دوستت دارم


شعر عاشقانه و جدید

چشمانم بی فروغ است

موج انرژی دیگرمرا فرانمی گیرد

دیگرهیچ چیز مرا نمی خنداند

چه تاریکم چه سردم چه تلخ است این دنیا


شعر عاشقانه و جدید

سلامتیه اونایی که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم

همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن


شعر عاشقانه و جدید

غمگینم

همانند دلقکى که روى صحنه

چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او مى خندیدند


شعر عاشقانه و جدید

چه شب ساکتى است

انگار هیچ کس در دنیا نیست

یا شاید هم من در دنیاى کسى نیستم


شعر عاشقانه و جدید

سرگیجه بهانه بود

مى خواستم با تمام وجودم احساس کنم تکیه گاهمى …


شعر عاشقانه و جدید

هرگز فالگیر نبودم

تنها می خواستم دستت را بگیرم …


شعر عاشقانه و جدید

فکر می کردم تنهایی یعنی؛

من… سکوت… پنجره های خاک گرفته… اتاق خالی از تو…

نمیدانستم سنگینی اش بیشتر می شود …

در ازدحام آدم ها …


شعر عاشقانه و جدید

یک شاعر سرگشته …

یک انسان بى رویا …

یک شبگرد بى قرار …

تنهایی من شکلهای مختلف دارد …!


شعر عاشقانه

شعر عاشقانه و جدید


برچست ها :